شیشه کتابخانه


مردی شبی رادر خانه ای روستایی می گذراند...؛

پنجره های اتاق باز نمی شد .

نیمه شب احساس خفگی کرد و در تاریکی به سوی پنجره رفت اما نمی توانست

آن را باز کند . با مشت به شیشه پنجره کوبید، هجوم هوای تازه را احساس کرد

و سراسر شب را راحت خوابید .

صبح روز بعد فهمید که شیشه کتابخانه را شکسته است وهمه شب، پنجره بسته بوده

است...!

" او تنها با فکر اکسیژن ، اکسیژن لازم را به خود رسانده بود...!!! "

 تصاویر زیباسازی وبلاگ،قالب وبلاگ،خدمات وبلاگ نویسان،آپلودعکس، کد موسیقی، روزگذر دات کام http://roozgozar.com


[ بازدید : 903 ] [ امتیاز : 3 ] [ نظر شما :
]
[ جمعه 7 خرداد 1395 ] [ 17:58 ] [ خواجه یحیی صدیقی ]
نام :
ایمیل :
آدرس وب سایت :
متن :
:) :( ;) :D ;)) :X :? :P :* =(( :O @};- :B /:) =D> :S
کد امنیتی : ریست تصویر
ساخت وبلاگ تالار اسپیس فریم اجاره اسپیس خرید آنتی ویروس نمای چوبی ترموود فنلاندی روف گاردن باغ تالار عروسی فلاورباکس گلچین کلاه کاسکت تجهیزات نمازخانه مجله مثبت زندگی سبد پلاستیکی خرید وسایل شهربازی تولید کننده دیگ بخار تجهیزات آشپزخانه صنعتی پارچه برزنت مجله زندگی بهتر تعمیر ماشین شارژی نوار خطر خرید نایلون حبابدار نایلون حبابدار خرید استند فلزی خرید نظم دهنده لباس خرید بک لینک خرید آنتی ویروس
بستن تبلیغات [X]